سپری گشت مگر بی تو شب تار بلند

با خیال تو من و دود ز سیگار بلند

خواستم عمر بلندی که رود پای تو پیش

پای عشق تومرا برد سرِ دارِ بلند

پای دل بسته به گیسوی تو اما چه کنم

نرسد دست دریغا که به دیوار بلند

یوسفم رفت چو از دست نرفت از یادم

آن که با قیمت او شد سرِ بازار، بلند

شب هجران تو آری چه بلند است عجب

آفتابی نشد از خواب خود انگار بلند

قفس قافیه تنگ است و کمی شاعر لنگ

بِه ؛ که پیچیده شود نسخه اشعار بلند


مسلم سلیمانی