آقا جان بدون تعارف ميگيم...

اين دل اگر کم است بگو سر بياورم
يا امر کن که يک دل ديگر بياورم
مولا خلاصه عرض کنم دوست دارمت
ديگر نشد عبارت بهتر بياورم
بگذار تا اعتراف کنم که اگر به اندازهي جرعهاي عاشقت بوديم ميآمدي.
نيستيم که نميآيي .
حکومت عشق در مملکتي برپا ميشود که مردمش عاشق باشند،
آري ما فقط عاشقي را «شعار» دادهايم و بس .
مهربانا ! مگذار تسبيح نگاهمان از فرط جدايي دانه دانه شود . . .
آقا جان باور كن اعتبارم(نفس) داره تموم میشه
بهم زنگ بزن آقا جان ! ! !
* يادمان باشد زنده بودن را به بيداري بگذرانيم چرا كه زماني
دراز به اجبار خواهيم خفت *
از خدا بخواه زندهام نگاه دارد... وعده من و شما جمعه ديگر...
همينجا... کنار خرابه دل...
آقا جان بدون تعارف ميگيم :
اين دل اگر کم است بگو سر بياورم
يا امر کن که يک دل ديگر بياورم
مولا خلاصه عرض کنم دوست دارمت
ديگر نشد عبارت بهتر بياورم
اينم شعر آخر من كه دلمون به همين خوشه :
صد نامه نوشتیم و جوابی ننوشتی
این هم که جوابی ننویسند جوابیست