غادة السمان/معرفی

بوی غادة السمان


ای یار
كه در گریبانت
دوكبوتر توآمان بی تابند
و قلب پاك تو
با لرزش خوش كبوتران
به تنظیم ایقاع و آهنگ جهان برخاسته است
لبانت به طعم خوش صداقت آغشته است
و گرمای مهربان دستت
مرد را مرد می كند
ومن
ایستاده ام
و به نیمه ی كهكشان می نگرم
كه درآنسویش
تو
عشق تقدیر می كنی
و من
كامل می شوم
ای زن زن !


ترجمه عبدالحسین فرزاد

زندگینامه غادة السمان و ترجمه چندقطعه شعری وی را در ادامه مطلب ببینید.

ادامه نوشته

بیست و چهار داستان برگزیده ی آنتون چخوف

آنتون پاولوویچ چـِخوف

به روسی: Анто́н Па́влович Че́хов

بیست ونه ژانویه، ۱۸۶۰ /  پانزده ژوئیه، ۱۹۰۴

از نمایشنامه‌نویسان برجسته روسی و نویسنده داستان‌های کوتاه بود.
چخوف در ۲۹ ژانویهٔ 1860 در بندر تاگانروک، در شمال قفقاز، به دنیا آمد. پدرش مغازه ‌دار و شیفتهٔ آثار هنری بود و همین شیفتگی او را از داد و ستد باز داشت و به ورشکستگی کشاند. چخوف در دورانی که در دانشگاه مسکو به تحصیل پزشکی مشغول بود با نوشتن قطعه‌های کوتاه برای مجلات کمدی، زندگی مادر، خواهر و برادران‌اش را تامین می‌کرد. او در ۱۸۸۶ به طور جدی به نوشتن پرداخت و از این زمان به بعد بود که نوشتن، به بهای از دست رفتن فرصت تمرین طب، سراسر وقت‌اش را می‌گرفت.


چخوف داستان‌نویس
چخوف نخستین مجموعه داستان‌اش را دو سال پس از دریافت درجهٔ دکترای پزشکی به چاپ رساند. سال بعد انتشار مجموعه داستان "هنگام شام" جایزه پوشکین را که فرهنگستان روسیه اهدا می‌کرد، برای‌اش به ارمغان آورد. چخوف بیش از هفتصد داستان کوتاه نوشته‌است. در داستان‌های او معمولا رویدادها از خلال وجدان یکی از آدم‌های داستان، که کمابیش با زندگی خانوادگی "معمول" بیگانه‌است، تعریف می‌شود. چخوف با خودداری از شرح و بسط داستان مفهوم طرح را نیز در داستان‌نویسی تغییر داد. او در داستان‌های‌اش به جای ارائهٔ تغییر سعی می‌کند به نمایش زندگی بپردازد. در عین حال، در داستان‌های موفق او رویدادهای تراژیک جزئی از زندگی روزانهٔ آدم‌های داستان او را تشکیل می‌دهند.


چخوف نمایش‌نامه‌نویس
"ایوانف" (۱۸۸۷) نخستین نمایشنامه‌ی بلند چخوف، در مقایسه با سایر نمایش‌نامه‌های وی اثری خام‌دستانه دربارهٔ خودکشی مرد جوانی است که بی‌شباهت به چخوف نیست. یکی دو نمایش‌نامهٔ بعدی چخوف هم چندان موفق از کار در نیامد تا اینکه با اجرای نمایش "مرغ دریایی" (۱۸۹۷) در سالن تئاتر هنری مسکو چخوف طعم نخستین موفقیت بزرگ‌اش را در زمینهٔ نمایش‌نامه‌نویسی چشید. همین نمایش‌نامه دو سال قبل از آن در سالن تئاتر الکساندریسکی در سنت پترزبورگ با چنان عدم استقبالی روبه‌رو شده بود که چخوف در میانهٔ دومین شب نمایش آن، سالن را ترک کرده بود و قسم خورده بود دیگر هرگز برای تئاتر چیزی ننویسد. اما همان نما یش‌نامه در دست بازیگران چیره‌دست تئاتر هنر مسکو چخوف را به مرکز توجه همهٔ منتقدان و هنردوستان تبدیل کرد. بعدها با وجود اختلافاتی که میان چخوف و کنستانتین استانیسلوفسکی ـ کارگردان نمایش‌نامه‌های وی ـ پیش آمد آثار دیگری از چخوف ـ همچون "عمو وانیا" (۱۸۹۹)، "سه خواهر" (۱۹۰۱) و... نیز بر همان صحنه به اجرا در آمد. عمدهٔ اختلاف چخوف و استانیسلوفسکی بر سر نحوهٔ اجرای نمایش‌نامه‌ها بود. چخوف اصرار داشت که نمایش‌نامه‌ها کاملا کمدی هستند و استانیسلوفسکی مایل بود بر جنبهٔ تراژیک نمایش‌نامه‌ها تاکید کند.


مرگ چخوف
در ۱۵ ژوئیه ۱۹۰۴ چخوف بر اثر بیماری سل چشم از جهان فرو بست. او را در مسکو به خاک سپردند. با مرگ چخوف نمایش‌نامه‌های وی شهرت جهانی یافتند و چخوف به عنوان یکی از بزرگ‌ترین داستان‌نویسان و نمایشنامه‌نویسان مدرن شناخته شد. اکنون با آن که نزدیک به صد سالی از درگذشت چخوف گذشته، پیوسته بر شهرت و اعتبار پایگاه ادبی او افزوده شده‌است.

دانلودکنید: بیست و چهار داستان برگزیده ی آنتون چخوف

ادامه نوشته

از ایده تا فیلمنامه   

توضیحات : جعفر حسنی بروجردی؛ فیلمنامه نویس و مسئول واحد طرح و فیلمنامه دفتر ادبیات نمایشی سیما فیلم در اقدامی خیرخواهانه کتاب آموزش فیلمنامه نویسی خود با نام "از ایده تا فیلمنامه" را بطور رایگان و به شکل pdf در اختیار کلیه کتابخانه های مجازی کشور قرار داد. او دلیل این اقدام خود را کمک به هنرجویان و علاقمندان رشته فیلمنامه نویسی عنوان کرد. در مقدمه کتاب چنین آمده است: این کتاب را که حاصل 20 سال تدریس در رشته فیلمنامه نویسی است، به علاقمندانی تقدیم می کنم که می خواهند مشغله های ذهنی فاخرشان را در قالب های مورد انتظار آثار حرفه ای، به دفاتر تهیه و تولید فیلم عرضه کنند.

نویسنده : جعفر حسنی بروجردی

تعداد صفحه : 77

قالب کتاب : PDF

حجم فایل : 904 Kb

 دانلود

آخرین دست نوشته ها

با مطالعه آثار تعدادی از شاعران و نویسندگان و خواندن احوال درون و نجواهای دلشان تعجبی نخواهید كرد اگر بدانید با خود كشی به زندگی خود پایان داده اند . آخرین دست نوشته ی تعدادی از این نویسندگان را انتخاب كرده ام که تقدیم می دارم. هدف خودم را از این کار بدرستی نمی دانم اما ریزش کلمات از قلم کسانی که از درون فرو ریخته و مرگ آخرین راهی بوده است که ناگزیر به انتخاب آن بوده اند برایم کاملا جالب توجه بود. اما فقط جالب بودن هم کافی نیست .....من می توانم از این کلمات که کاملا صادقانه و بدور از هر گونه زبان بازی ، ظاهر فریبی و مداهنت بر صفحه کاغذ ریخته شده اند خیلی چیزها بیاموزم:


آخرین دست نوشته ها
آخرین دست نوشته های کسانی که با خود کشی به زندگی خود پایان داده اند.
 

 
زمانی كه من از دنیا میروم. ماه زیبای آپریل موهای خیس از بارانش را پریشان می كند و تو با قلبی با شكسته بر روی پیكرمن خم می شوی . من اهمیتی نمی دهم زیرا كه می خواهم به آرامش برسم . همانند درختانی كه به آرامش می رسند زمانی كه قطرات باران شاخه های نازكشان را خم می كند و من ساكت تر و سنگدل از اكنون تو .


 سارا تیسدیل
1884- 1933_Sara Teasdale
 
شاعر آمریكایی متولد سنت لوئیس . او چندین جلد كتاب شعر كه حاوی احساسات فردی و لطیف او بود از جمله " هلن از تروی " و " رودخانه های در راه دریا" از خود به جای گذاشته است . وی فوق العاده زن احساساتی و گوشه نشین بود و  سر انجام در  48  سالگی بعد از نوشتن یادداشت خود كشی به عاشقی كه تركش كرده بود ، خود را غرق كرد .

 

ادامه نوشته

زندگی و آثار برخی شعرا و نویسندگان عرب

بنابراقتضای رشته خودم و آمار جستجوی وب خواندن این پست را خالی از لطف نمی دانم.
● احمد شوقی
احمد شوقی در سال ۱۸۶۸ در زمان خدیو اسماعیل در یک خانواده که پدر کرد و مادر ترک و جده پدری و جده مادری یونانی بود , متولد شد .
شوقی چهار ساله بود که به مدرسه ابتدایی رفت و سپس به دوره آمادگی وارد شد هنوز به پانزده سالگی نرسیده بود که تحصیلات خود را در دوره ابتدائی و متوسطه به پایان رساند و با وجود کمی سن به مدرسه حقوق و سپس به مدرسه ترجمه رفت و از آنجا دانشنامه هم گرفت . آنگاه به سال ۱۸۸۷ برای ادامه تحصیل به خرج خدیو توفیق , پسر اسماعیل , راهی فرانسه شد و دو سال در مونپلید به آموختن حقوق پرداخت و در اثناء آن از انگلستان هم دیدار کرد .
سپس برای بهبودی بیماری که بدان دچار شده بود به الجزایر رفت و یک ماه ونیم در آنجا درنگ کرد سپس به فرانسه بازگشت و حقوق را به پایان رساند و در سال ۱۸۹۱ پس از آنکه در بین راه سری هم به آستانه زد , به مصر باز گشت .
شوقی با دختر یکی از توان گران ...

ادامه نوشته

همینگوی درباره ی کارش می گوید

همینگوی درباره ی کارش می گوید :

وقتی دارم رمان یا داستان کوتاهی می نویسم هر روز صبح با طلوع آفتاب کار را شروع می کنم.کسی مزاحم من نیست هوا سرد یا خنک است و کار را که شروع می کنم گرم می شوم.آنوقت آنچه را نوشته ام باز خوانی می کنم و در جایی که در می یابم بعد چه می شود کار را متوقف می کنم سپس تا وقتی می نویسم که احساس می کنم عصاره ای از نوشتن در وجودم باقی است و می دانم بعد چهمیشود آنوقت کار را متوقف می کنم و زندگی روزمره را از سر می گیرم تا روز بعد که باز کار را شروع می کنم. به این ترتیب مثلا از شش صبح کار را شروع می کنم و تا ظهر یا پیش از ظهر ادامه می دهم.و وقتی دست از نوشتن می کشم خالی هستم البته نه کاملا خالی چون از همان لحظه دارم پر می شوم درست مثل وقتی که با کسی که دوستش داری عشق بازی کرده ای.

شعر/به تبسم به نگاه

نه همین می رمد آن نوگل خندان از من
می کشد خار درین بادیه دامان از من

با من آمیزش او الفت موج است و کنار
روز و شب با من و پیوسته گریزان از من

قمری ریخته بالم به پناه که روم؟
تا بکی سرکشی ای سرو خرامان از من

گرچه مورم ولی این حوصله با خود دارم

که ببخشم بود ار ملک سلیمان از من

به تکلم، به خموشی، به تبسم به نگاه
می توان برد به هر شیوه دل آسان از من

نیست پرهیز من از زهد که خاکم بر سر
ترسم آلوده شود دامن عصیان از من

اشک بیهوده مریز این همه از دیده «کلیم»
گرد غم را نتوان شست به طوفان از من

شعر از کلیم کاشانی

::درادامه، درباره شاعربخوانید

ادامه نوشته