شعر/به تبسم به نگاه
نه همین می رمد آن نوگل خندان از من
می کشد خار درین بادیه دامان از من
با من آمیزش او الفت موج است و کنار
روز و شب با من و پیوسته گریزان از من
قمری ریخته بالم به پناه که روم؟
تا بکی سرکشی ای سرو خرامان از من
گرچه مورم ولی این حوصله با خود دارم
که ببخشم بود ار ملک سلیمان از من
به تکلم، به خموشی، به تبسم به نگاه
می توان برد به هر شیوه دل آسان از من
نیست پرهیز من از زهد که خاکم بر سر
ترسم آلوده شود دامن عصیان از من
اشک بیهوده مریز این همه از دیده «کلیم»
گرد غم را نتوان شست به طوفان از من
شعر از کلیم کاشانی
ابوطالب کلیم همدانی یا ابوطالب کلیم کاشانی از شاعران قرن یازدهم هجری و یکی از بزرگترین شعرای مشهور زمان خود بود. در حدود سال ۹۹۰ هجری در همدان زاده شد؛ اما چون مدتی در کاشان اقامت داشت، کاشانی هم خوانده شدهاست. هر چند خود میگفتهاست: «من از دیار سخنم چون کلیم- نه همدانی و نه کاشانیام».
تذکره نویسان و محققان اخیر چون والهٔ داغستانی و سرخوش و ادوارد براون و هرمان اته و صاحب مرآت الخیال عموماً یا او را همدانی خواندهاند یا از مولد و موطن او نامی نبردهاند. از محققان معاصر نیز میرزا عبدالعظیم قریب او را همدانی میداند.
وی علاوه بر کاشان، زمانی را در شیراز به سر آورد و در همان جا با مقدّمات علوم آشنایی پیدا کرد. در عهد جهانگیر به هند رفت و بعدها نزد شاهجهان، عنوان ملکالشعرایی یافت و وی و روحالامین را ستایش میکرد. وی شاهنواز خان شیرازی، میرجملهٔ شیرازی و ظفرخان احسن را نیز مدح میکردهاست. اما از سوی شاهجهان مأمور شد که فتوحات شاهجهانی را به نظم آورد که در آن وقایع زمان این شاه را در قالب مثنوی به تصویر کشیدهاست. کلیم از هجو گریزان بود، هر چند میگفت: « گر هجو نیست در سخنم ز عجز نیست/ حیف آیدم که زهر در آب بقا کنم».
شهرت کلیم بیشتر به خاطر غزلیات اوست. ابداع معانی و خیالهای رنگین به غزل کلیم لطف ویژهای بخشیدهاست. ضربالمثلها و الفاظ محاوره که زبان غزل این دوره را به افق خیال عامّه نزدیک کرده، در سخن او برجستگی زیادی یافته است. به کار بردن واژههای هندی، آنجا که از ذکر حرفهها و گلها و گیاهان ناگزیر بوده، شعر و غزل کلیم را در میان اقران متمایز ساختهاست. وی در اشعار خود تمثیل بسیار داشتهاست، تکرار قافیه و شمار ابیات در اشعار او کم است، به قدری که قالبهای شعری را کاملاً رعایت نمودهاست. در اشعار او انتقاد اجتماعی در برابر نابرابریها و زهد خشک دیده میشود: « در دور ما ز خسّت ابنای روزگار / دشوارتر ز مرگ، گریبان دریدن است».
دیوان کلیم شامل دههزار بیت شعر است که در آن پنجهزار بیت غزل، نزدیک به هزار بیت قصیده و بقیه در قالبهای قطعه، ترکیببند و ترجیعبند است. مثنویات او حدود دو هزار بیت است که از میان آنها فتوحات شاهجهان و پادشانامه در بحر متقارب مشهورتر است.
کلیم را به سبب مضامین ابداعی بیشماری که در اشعار خویش به کار گرفته، خلّاقالمعانی ثانی لقب دادهاند؛ چرا که خلّاقالمعانی اول، کمالالدین اسمعیل است. دیوان ابوطالب کلیم همدانی با مقدمه، تصحیح و تعلیقات محمد قهرمان در مشهد به طبع رسیده است.
اسلوب شاعری کليم :
يکی از تذکره نويسان معاصر کليم ، نگارنده « کلمات الشعراء» است . اين ناقد در باره کليم گويد :
« ابوطالب کليم ، شاعر عمده پايتخت ، صاحب قدرت، معنی ياب ، در اقسام سخن سنجی ، طاق و در انواع کمالات، شهره آفاق بود .»
شمس لنگرودی از پژوهشگران معاصر در باره هنر شاعری کليم ميگويد: « ذهن کليم ، ذهنی فلسفی و انديشه ی وی ، انديشه ای ژرف ووسيع است! ، در تمامی اشعار وی، پرسشها و شک های فلسفی، موج ميزند. اندوه کليم نه از زندگانی روزمره ، که از بنياد جهان است ! کمتر شعری دارد که در آن ، تماميت هستی، مورد پرسش ، قرار نگرفته باشد!
از واژگان مکرر و مورد علاقه ی کليم اين هاست:
خار، ناله، حباب ، موج، مرگ، زندگی ،دل، عمر، کاروان،آيينه، زنگار ، بخت و باده و نظاير آن.
به اين ابيات نظری می افگنيم :
مرگ ، تلخ و زندگی هم سر به سر، درد و غم است
پشت و روی کار عالم، هيچگه دلخواه نيست !
***
زپايم دهر، خاری ، بر نياورد
که بختم ، صد بلا بر سر، نياورد
عليرضا
ذکاوتی در اثر خويش ، به اسم « گزيده اشعار سبک هندی » گويد که اهميت کليم
، بيشتر نهفته در غزليات اوست . کليم در شعرش، اصالت تجربه و مشاهده ،
ژرفای انديشه ، صدق بيان و خلاقيت معانی را گرد آورده است !
گمان
ميبرم ، سخن کليم ، ازين رو ، مشمول فراموشکاری تاريخ نشده است که از عمق
عاطفه و گاه از طنزی ظريف و نيز حکمت عملی ، برخوردار ميباشد!
زبان کليم کاشانی ، از نظر ساده گی ، قابل تشخيص است و در همه حال ، دور از ابتذال است!
گفته
شده که کليم ، مردی بوده با وسعت نظر و صاحبدل. وی با همگنان ، ميانه ای
نکو داشته و روزگار خويش را با تهديد ، توطئه و حسادت ، تيره و تار نکرده
است.
شبلی نعمانی، نگارنده کتاب « شعر العجم» گويد : « کليم، برخلاف برخی شاعران ديگر،آدمی صافدل، قانع و دست و دلباز بوده است. کليم ، حاضر جواب بوده و صنعت « مثاليه = معادله» که شيوه خاص صائب است، بوسيله کليم کاشانی، آغاز شده است ...»
برخی از ابيات کليم ، بخاطر زيبايی و تازه گی اش اينک به صورت، « امثال سايره » در آمده ،که نمونه های ازان نقل ميشود :
روز گار اندر کمين بخت ماست
دزد ، دايم ، در پی خوابيده است !
***
قطع اميد کرده ، نخواهد نعيم دهر
شاخ بريده را نظری بر بهار، نيست!
***
نه هرکه صدر نشين شد ، عزيز شد که غبار:
اگر به ديده رسد ، توتيا نخواهد شد !
سيروس
شميسا ، در اثر ارجمند « سبک شناسی» اش در مورد دربار صفويه ، اوضاع
فرهنگی اين دوره و مهاجرت سخنوران به سوی هند، ميگويد که، حکومت صفوی ،
مذهب شيعه را ترويج ميکرد. شعر مدح و درباری را قبول نداشت. به شعر زمينی و
عاشقانه نيز بهايی نميداد . از سوی ديگر با آموزه های سنتی عرفانی نيز علی
القاعده، در تضاد بود .ازين رو، شاعران برای امرار معاش يا تحصيل ثروت، به
هند روی آوردند !اصفهان درين آوان ، توسعه ای بيشتر يافت. کارخانه های
بيشمار در آن، بکار افتاد .بسياری فيودل ها و کشاورزان به پايتخت ، هجوم
آوردند ، اين طبقه ی خرده بورژوا، فرهنگ و ادبيات جديدی را طلب ميکرد که
شايد سبک هندی و رمان و زبان عاميانه ، در راستای همين تقاضا، پديد آمده
باشد!
کليم کاشانی سبکی داشت که به غزليات سبک عراقی ، پهلو ميزد. مختصات کار کليم ، نازکخيالی و اغراق و مضون يابی بود!
اگر دقت در جزئيات امور و تبيين هنرمندانه ی آنرا، يک خصوصيت برجسته اسلوب هندی بدانيم ؛ کليم با اقتداری تمام از اين موهبت ، برخوردار است به اضافه ی « حسن تعليل» ها و آرايشهای ديگر. غزل پايانی ، نمونه ايست برای اين ادعا :
پيری رسيد و مستی طبع جوان ، گذشت
ضعف تن از تحمل رطل گران ، گذشت
وضع زمانه، قابل ديدن ، دوباره ، نيست
رو پس نکرد ، هرکه ازين خاکدان ، گذشت !
در راه عشق، گريه ، متاع اثر نداشت
صد بار از کنار من، اين کاروان ، گذشت
بدنامی حيات ، دو روزی نبود بيش
آنهم کليم با تو بگويم ، چسان گذشت :
يک روز صرف بستن دل شد به اين و آن
روز ديگر به کندن دل، زين و آن ، گذشت!