بیست و چهار داستان برگزیده ی آنتون چخوف

آنتون پاولوویچ چـِخوف

به روسی: Анто́н Па́влович Че́хов

بیست ونه ژانویه، ۱۸۶۰ /  پانزده ژوئیه، ۱۹۰۴

از نمایشنامه‌نویسان برجسته روسی و نویسنده داستان‌های کوتاه بود.
چخوف در ۲۹ ژانویهٔ 1860 در بندر تاگانروک، در شمال قفقاز، به دنیا آمد. پدرش مغازه ‌دار و شیفتهٔ آثار هنری بود و همین شیفتگی او را از داد و ستد باز داشت و به ورشکستگی کشاند. چخوف در دورانی که در دانشگاه مسکو به تحصیل پزشکی مشغول بود با نوشتن قطعه‌های کوتاه برای مجلات کمدی، زندگی مادر، خواهر و برادران‌اش را تامین می‌کرد. او در ۱۸۸۶ به طور جدی به نوشتن پرداخت و از این زمان به بعد بود که نوشتن، به بهای از دست رفتن فرصت تمرین طب، سراسر وقت‌اش را می‌گرفت.


چخوف داستان‌نویس
چخوف نخستین مجموعه داستان‌اش را دو سال پس از دریافت درجهٔ دکترای پزشکی به چاپ رساند. سال بعد انتشار مجموعه داستان "هنگام شام" جایزه پوشکین را که فرهنگستان روسیه اهدا می‌کرد، برای‌اش به ارمغان آورد. چخوف بیش از هفتصد داستان کوتاه نوشته‌است. در داستان‌های او معمولا رویدادها از خلال وجدان یکی از آدم‌های داستان، که کمابیش با زندگی خانوادگی "معمول" بیگانه‌است، تعریف می‌شود. چخوف با خودداری از شرح و بسط داستان مفهوم طرح را نیز در داستان‌نویسی تغییر داد. او در داستان‌های‌اش به جای ارائهٔ تغییر سعی می‌کند به نمایش زندگی بپردازد. در عین حال، در داستان‌های موفق او رویدادهای تراژیک جزئی از زندگی روزانهٔ آدم‌های داستان او را تشکیل می‌دهند.


چخوف نمایش‌نامه‌نویس
"ایوانف" (۱۸۸۷) نخستین نمایشنامه‌ی بلند چخوف، در مقایسه با سایر نمایش‌نامه‌های وی اثری خام‌دستانه دربارهٔ خودکشی مرد جوانی است که بی‌شباهت به چخوف نیست. یکی دو نمایش‌نامهٔ بعدی چخوف هم چندان موفق از کار در نیامد تا اینکه با اجرای نمایش "مرغ دریایی" (۱۸۹۷) در سالن تئاتر هنری مسکو چخوف طعم نخستین موفقیت بزرگ‌اش را در زمینهٔ نمایش‌نامه‌نویسی چشید. همین نمایش‌نامه دو سال قبل از آن در سالن تئاتر الکساندریسکی در سنت پترزبورگ با چنان عدم استقبالی روبه‌رو شده بود که چخوف در میانهٔ دومین شب نمایش آن، سالن را ترک کرده بود و قسم خورده بود دیگر هرگز برای تئاتر چیزی ننویسد. اما همان نما یش‌نامه در دست بازیگران چیره‌دست تئاتر هنر مسکو چخوف را به مرکز توجه همهٔ منتقدان و هنردوستان تبدیل کرد. بعدها با وجود اختلافاتی که میان چخوف و کنستانتین استانیسلوفسکی ـ کارگردان نمایش‌نامه‌های وی ـ پیش آمد آثار دیگری از چخوف ـ همچون "عمو وانیا" (۱۸۹۹)، "سه خواهر" (۱۹۰۱) و... نیز بر همان صحنه به اجرا در آمد. عمدهٔ اختلاف چخوف و استانیسلوفسکی بر سر نحوهٔ اجرای نمایش‌نامه‌ها بود. چخوف اصرار داشت که نمایش‌نامه‌ها کاملا کمدی هستند و استانیسلوفسکی مایل بود بر جنبهٔ تراژیک نمایش‌نامه‌ها تاکید کند.


مرگ چخوف
در ۱۵ ژوئیه ۱۹۰۴ چخوف بر اثر بیماری سل چشم از جهان فرو بست. او را در مسکو به خاک سپردند. با مرگ چخوف نمایش‌نامه‌های وی شهرت جهانی یافتند و چخوف به عنوان یکی از بزرگ‌ترین داستان‌نویسان و نمایشنامه‌نویسان مدرن شناخته شد. اکنون با آن که نزدیک به صد سالی از درگذشت چخوف گذشته، پیوسته بر شهرت و اعتبار پایگاه ادبی او افزوده شده‌است.

دانلودکنید: بیست و چهار داستان برگزیده ی آنتون چخوف

ادامه نوشته

داستان کوتاه/پیرمرد و دریا

پیرمرد یک بار دیگر احساس ضعف کرد اما با تمام قدرتش هم چنان ماهی بزرگ را نگه داشته بود. پیر مرد اندیشید من تکانش دادم.شاید این بار بتوانم به کنار قایق بیاورمش.
باز اندیشید ای دست ها طناب را بکشید. ای پاها محکم باشید.ای سر تا می توانی ایستادگی کن.هوشیار باش.تو هیچ وقت تسلیم نشدی.این بار ماهی را به کنار قایق می آورم.
اما وقتی پیرمرد همه ی قدرتش را به کار گرفت و پیش از آن که ماهی به قایق نزدیک شود شروع به کشیدنش کرد ماهی ناگهان به پهلو برگشت و دوباره خودش را راست کرد و شنا کنان دور شد.
پیرمرد اندیشید:((ای ماهی هر گور شده مجبوری بمیری.مگر تو هم مجبوری مرا بکشی؟))
پیش خودش گفت اینجور کاری از پیش نمی رود. دهانش به قدری خشک شده بود که نمی توانست چیزی بگوید اما توانست دستش را دراز کند و آب بردارد.اندیشید این بار باید به کنار قایق بیاورمش.حالم برای چرخش های خیلی بیش از این خوب نیست.به خودش گفت بلی حالت خوب است. تا ابد حالت خوب است.

پیرمرد و دریا ص 186