در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری‌

حال من خوب است اما با تو بهتر می‌شوم‌خلوتگه بی نام

آخ‌... تا می‌بینمت یک جور دیگر می‌شوم‌



با تو حس شعر در من بیشتر گل می‌کند

یاسم و باران که می‌بارد معطر می‌شوم‌



در لباس آبی از من بیشتر دل می‌بری‌

آسمان وقتی که می‌پوشی کبوتر می‌شوم‌



آنقَدَرها مرد هستم تا بمانم پای تو

می‌توانم مایه‌ی ـ گهگاه‌ـ دلگرمی شوم‌



میل‌، میل توست‌، امّا بی تو باور کن که من‌

در هجوم بادهای سخت‌، پرپر می‌شوم

شعر از مهدی فرجي

شعر/چقدر خاطره داریم ..

همیشه در دل همدیگریم و دور از هم

چقدر خاطره داریم با مرور از هم


دو ریل در دو مسیر مخالفیم و بهم

نمی رسیم بجز لحظه ی عبور از هم


تو من ، تو من ، تو منی ، من تو ، من تو ، من تو شدم

اگر چه مرگ جدامان کند به زور از هم


نه ، تن نده پری من ! تو ورد ها بلدی

بخوان که پاره شود بند های تور از هم


نه ، مثل ریل نه ... فکر دوباره آمدنیم

شبیه عقربه ها لحظه ی عبور از هم

شعر از مهدی فرجی