شرمنده ام که با تو تعارف نمی کنم
تنهایی و سکوت و غم و اضطراب ها
راهی دراز و سختی این انتخاب ها
چشم تو و حکایت یک التماس گرم
قلب من و تحمل رنج و عذاب ها
فرقی نمی کند چقَدَر عاشق منی
کو حال عشق و حوصله ی پیچ و تاب ها
با هر قدم ، به فاصله نزدیک تر شدیم
سودی نبرد قلب تو از این شتاب ها
شرمنده ام که با تو تعارف نمی کنم
دل کندم از قشنگی رنگ و لعاب ها
دلخور نشو اگر به تو عادت نمی کنم
خو کرده ام به خلوت خود مثل خواب ها
شاید اگر به عشق ، دلی اعتقاد داشت
سنگین نمی شد اینهمه جرم طناب ها
مرضیه خدیر
+ نوشته شده در چهارشنبه ۱ تیر ۱۳۹۰ ساعت 17:49 توسط میم سین
|