کاش می فهمیدی
کاش می
فهمیدی ، در خزانی که
از این دشت گذشت،
سبزه ها باز چرا زرد شدند.
خیل خاکستری لک لکها ، در
افقهای مسی رنگ غروب،
تا کجاهای کجا کوچیده است.
کاش می فهمیدی ، زندگی محبس
بی دیواریست
و تو محکوم به حبس ابدی
و عدالت ستم معتدلیست ، که
درون رگ قانون جاریست
کاش می فهمیدی ، زندگی آش دهن
سوزی نیست
عشق ، بازار متاع جنس است
آرزو ، گور جوانمردانست
مرده از زنده ، همیشه هر آن ،
در جهان بیشتر است
کاش می فهمیدی ، چیزهائیست که
باید تو بفهمی ، اما...
بهتر آنست ، کمی گریه کنم ...!!!
بهتر آنست ، کمی گریه کنم....
کمی ... ...!!!
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۰ ساعت 14:40 توسط میم سین
|