درخاطرمنی
درخاطرمنی
ای رفته از برم به دیاران دوردست
باهرنگین اشک، به چشم تر منی
هرجا که عشق هست و صفاهست و بوسه هست
درخاطر منی
****
برگرد ای پرنده رنجیده بازگرد
بازآ که خلوت دل من آشیان توست
در راه درگذر
درخانه، دراتاق
هرسونشان توست
***
باچلچراغ یادتو نورانی ام
پنداشتی که نور تو خاموش می شود؟!
پنداشتی که رفتی و یادگذشته مُرد؟!
و آن عشق پایدار فراموش می شود؟!
نه، ای امید من!
دیوانه توام!
هرجا به هرزمان
درخاطر منی
پاره ای از شعرفریدون مشیری از دفترشعر"اشک مهتاب"
ای رفته از برم به دیاران دوردست
باهرنگین اشک، به چشم تر منی
هرجا که عشق هست و صفاهست و بوسه هست
درخاطر منی
****
برگرد ای پرنده رنجیده بازگرد
بازآ که خلوت دل من آشیان توست
در راه درگذر
درخانه، دراتاق
هرسونشان توست
***
باچلچراغ یادتو نورانی ام
پنداشتی که نور تو خاموش می شود؟!
پنداشتی که رفتی و یادگذشته مُرد؟!
و آن عشق پایدار فراموش می شود؟!
نه، ای امید من!
دیوانه توام!
هرجا به هرزمان
درخاطر منی
پاره ای از شعرفریدون مشیری از دفترشعر"اشک مهتاب"
+ نوشته شده در پنجشنبه ۹ شهریور ۱۳۹۱ ساعت 11:38 توسط میم سین
|