امشب از باده خرابم کن و بگذار بمیرمبگذار بمیرم   

غرق دریای شرابم کن و بگذار بمیرم

زندگی تلخ تر از زهر بود گر تو نباشی       

بعد از این مرده حسابم کن و بگذار بمیرم

تا به کی حلقه شوم سر بدر خانه بکوبم  

از در خانه جوابم کن و بگذار بمیرم

قصه ی عشق بگوش من دیوانه چه خوانی ؟     http://s3.picofile.com/file/7418818167/Capture.png

بس کن افسانه و خوابم کن و بگذار بمیرم

گر چه عشق تو سرابی ست فریبنده و سوزان    

دلخوش ای مه به سرابم کن و بگذار بمیرم

اشک گرمم به نوک مژه که چون شمع بلرزم   

شعله شو، یکسره آبم کن و بگذار بمیرم

خسته شد دیده ام از دیدن امواج حوادث     

کور چون چشم حبابم کن و بگذار بمیرم

جابر، رضا، امین، هادی، سعید، حسین، صادق، علیرضا، عباس، نصرالله، عنبری،... خیلی دوستون داشتم و خواهم داشت.

دیروز یک کوچه پایین تر از "پورسینا" "جابر"عزیزم رو به خدا سپردم. چه صفایی داشت در طول این چهار سال توی بغلش گریه کردن....

رضای عزیزم؛ می دونم از پیش تو هم باید برم. ولی بدون که از فکری که یکبار برای عوض کردن اتاقت گرفتی چقدر دلم گرفت ولی به روم نیاوردم. میخواستم این سال آخر رو فقط با تو باشم. بخاطر اذیتام منو ببخش. به قولی از سر دوست داشتنم بود. اگر نتونستم آنچنان که باید نسبت به تو ابراز محبت کنم حلالم کن و ببخش . هرجای این دنیا که باشی من باتوام تنهای تنها...دوستت دارم.

امین عزیزم از اینکه هم راز و همدم خوبی واسم بودی ممنونم. بدون که روبوسی های لحظه به لحظه مون برای من اصلا بی بهونه نبود. این چهارسال از تو به هیچ عنوان سیر نشدم. حتی نتونستم محببتاتو جبران کنم...دوستت دارم.

هادی جان کاش مثل قدیما "پورسینایی" بود و تو بودی و اما جدائی نه؛ تو برادر بزرگ همه ما بودی و خواهی بود. بیشتر از برادرم دوستت دارم. اگر کوتاهی از من دیدی به بزرگواری خودت ببخشم. هرچند کم پیدا بودی ولی به یادت بودم....دوستت دارم.

حسین عزیزم ..آخرین روز ، بعد ازخداحافظی و رفتنت به خاطر آوردم که ای دریغا خیالات محال. امسال مهری در کارنیست که دوباره پیشتون باشم.. خیلی رنجیده شدم. ولی بدون مهرت همیشه توی دل کوچیکم جوون می مونه... دوستت دارم.

سعید نازنینم؛ با وجود اینکه حرفاتو هیچ وقت به من و دوستات نگفتی من همشونو خوندم. امیدوارم به آرزوهات برسی...دلم برات تنگ شده....دوستت دارم.

علیرضای عزیز هم که اصلا نبود ولی مهرش تو دلم همیشه بود ... دوستت دارم.

عباس جونم انقدر از دنیا گلایه نکن . می بینی که وقت کمه. با دوستای جدیدت فرصتها رو غنیمت بدون و مثل همیشه مهربون باش... دوستت دارم.

نصرالله تو هم دوست خوبی واسم بودی. باوجود اینکه غرورت خیلی مردونه بود ولی دیدم ؛ نه فهمیدی که مردها هم گریه می کنن.... دوستت دارم.

عنبری عزیزم بدون خداحافظی از پیشت رفتم ما رو ببخش که برای چشمات روشنای خوبی نبودم. حلالم کن... دوستت دارم.

صادق رو هم زیاد اذیت کردم . پشیمونم. رنجیده خاطر رفت.... دوستت دارم.


و دیگه نمی تونم از بقیه عزیزان بگم....

باور نمی کنم تنهائیم را....

حرف خیلی دارم بزنم، ولی تو باورم کن و گوش ات رو به دست بغض درگلومونده ام  بسپار...