تک بیتی ها و دوبیتی ها، رباعی های ناب
دل چو آرام نباشد ز تن آرام مخواه
باده صاف ار نبود روشنی از جام مخواه- وثوق تهرانی
***
تابوت من کجاست که در انتظار مرگ
در این کویر شب زده تنها غنوده ام
ای مرگ، سر گذار دمی روی شانه ام
شعری برای آمدنت من سروده ام- نصرت رحمانی
***
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من، عالمی نیست- محمدعلی بهمنی
***
همیشه بیش کشد انتظار دامش را
کبوتری که به دنبال دانه می افتد- رحمت موسوی
***
خون من ریخت به افسونگری و قاتل جان شد
"سایه" ، آن را که طبیب دل بیمار شمردم- ه.ا. سایه
***
نـــه بــخــت بــد مــراســت ســامــان
و ای شـب ،نـه تـوراسـت هـیچ پایان
چــنــدیــن چــه کــنــی مـرا سـتـیـزه
بـس نــیــســت مــرا غــم زمــانـه ؟-- نیما یوشیج
***
خون من ریز و میندیش ز دیوان حساب
کانچه در هیچ حسابی نبود خون من است- یغمای جندقی
***
می خواست به سوی تو کشد بال و پر از شوق
دل در قفسه سینه اگر بال و پری داشت- رویا میرزاده
***
تابوت من ز تاک و کفن هم ز برگ تاک
در میکده به باده مرا شستشو کنید- فیض کاشانی
***
دوای عشق گویند از سفر خیزد چه دانستم
که در دل مهر آن مه خواهد افزون شد به هر منزل- جامی
***
به هر جا بگذرد تابوت من، فریاد برخیزد:
که آه این مرده سنگین می رود پرآرزو دارد- حکیم رکنا
***
تن از درد لرزان، چو از باد بید
دل ای جان شیرین شده نا امید- فردوسی
***
تمام روز بلبل سر به زیر بال دارد
چو بیند باغبان را صبحدم در حال گل چیدن- گلبانگ
***
زین گلستان عاقبت چون باد می باید گذشت
بر درختی هر زمان چون تاک پیچیدن چرا- صائب تبریزی
***
میل آن دانه ی خالم نظری بیش نبود
چو بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست- سعدی
***
ناخورده می، شکست ز سنگی سبوی ما
پایین نرفت آب خوش از گلوی ما- طلایی
***
نوشتم نامه از فریاد دل برپا قیامت شد
نمی دانم قلم یا صور محشر بود در دستم- افضل لاهوری
***
هر شب ای دل گفتگوی زلف جانان می کنی
خود پریشانی و ما هم پریشان می کنی- نرگسی ابهری
***
چه کند مرغ اسیر قفسی
که پر و بال به یغمای زمان ریخته و
هوس پروازش هست؟
چه کند بلبل خونین جگر خوش آواز
که هرچه گل بود به تاراج خزان پرپر شد؟
**

باده صاف ار نبود روشنی از جام مخواه- وثوق تهرانی
***
تابوت من کجاست که در انتظار مرگ
در این کویر شب زده تنها غنوده ام
ای مرگ، سر گذار دمی روی شانه ام
شعری برای آمدنت من سروده ام- نصرت رحمانی
***
تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست
گسترده تر از عالم تنهایی من، عالمی نیست- محمدعلی بهمنی
***
همیشه بیش کشد انتظار دامش را
کبوتری که به دنبال دانه می افتد- رحمت موسوی
***
خون من ریخت به افسونگری و قاتل جان شد
"سایه" ، آن را که طبیب دل بیمار شمردم- ه.ا. سایه
***
نـــه بــخــت بــد مــراســت ســامــان
و ای شـب ،نـه تـوراسـت هـیچ پایان
چــنــدیــن چــه کــنــی مـرا سـتـیـزه
بـس نــیــســت مــرا غــم زمــانـه ؟-- نیما یوشیج
***
خون من ریز و میندیش ز دیوان حساب
کانچه در هیچ حسابی نبود خون من است- یغمای جندقی
***
می خواست به سوی تو کشد بال و پر از شوق
دل در قفسه سینه اگر بال و پری داشت- رویا میرزاده
***
تابوت من ز تاک و کفن هم ز برگ تاک
در میکده به باده مرا شستشو کنید- فیض کاشانی
***
دوای عشق گویند از سفر خیزد چه دانستم
که در دل مهر آن مه خواهد افزون شد به هر منزل- جامی
***
به هر جا بگذرد تابوت من، فریاد برخیزد:
که آه این مرده سنگین می رود پرآرزو دارد- حکیم رکنا
***
تن از درد لرزان، چو از باد بید
دل ای جان شیرین شده نا امید- فردوسی
***
تمام روز بلبل سر به زیر بال دارد
چو بیند باغبان را صبحدم در حال گل چیدن- گلبانگ
***
زین گلستان عاقبت چون باد می باید گذشت
بر درختی هر زمان چون تاک پیچیدن چرا- صائب تبریزی
***
میل آن دانه ی خالم نظری بیش نبود
چو بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست- سعدی
***
ناخورده می، شکست ز سنگی سبوی ما
پایین نرفت آب خوش از گلوی ما- طلایی
***
نوشتم نامه از فریاد دل برپا قیامت شد
نمی دانم قلم یا صور محشر بود در دستم- افضل لاهوری
***
هر شب ای دل گفتگوی زلف جانان می کنی
خود پریشانی و ما هم پریشان می کنی- نرگسی ابهری
***
چه کند مرغ اسیر قفسی
که پر و بال به یغمای زمان ریخته و
هوس پروازش هست؟
چه کند بلبل خونین جگر خوش آواز
که هرچه گل بود به تاراج خزان پرپر شد؟
**
+ نوشته شده در جمعه ۱۹ خرداد ۱۳۹۱ ساعت 22:27 توسط میم سین
|