دل چو آرام نباشد ز تن آرام مخواهhttp://s3.picofile.com/file/7403504408/dlykfjwiafqo1u7qvqx.jpg

باده صاف ار نبود روشنی از جام مخواه- وثوق تهرانی

***

تابوت من کجاست که در انتظار مرگ

در این کویر شب زده تنها غنوده ام

ای مرگ، سر گذار دمی روی شانه ام

شعری برای آمدنت من سروده ام- نصرت رحمانی

***

تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست

گسترده تر از عالم تنهایی من، عالمی نیست- محمدعلی بهمنی

***

همیشه بیش کشد انتظار دامش را

کبوتری که به دنبال دانه می افتد- رحمت موسوی

***

خون من ریخت به افسونگری و قاتل جان شد

"سایه" ، آن را که طبیب دل بیمار شمردم- ه.ا. سایه

***

 نـــه بــخــت بــد مــراســت ســامــان        

 و ای شـب ،‌نـه تـوراسـت هـیچ پایان        

چــنــدیــن چــه کــنــی مـرا سـتـیـزه

بـس نــیــســت مــرا غــم زمــانـه ؟-- نیما یوشیج

***

خون من ریز و میندیش ز دیوان حساب

کانچه در هیچ حسابی نبود خون من است- یغمای جندقی

***

می خواست به سوی تو کشد بال و پر از شوق

دل در قفسه سینه اگر بال و پری داشت- رویا میرزاده

***

تابوت من ز تاک و کفن هم ز برگ تاک

در میکده به باده مرا شستشو کنید- فیض کاشانی

***

دوای عشق گویند از سفر خیزد چه دانستم

که در دل مهر آن مه خواهد افزون شد به هر منزل- جامی

***

به هر جا بگذرد تابوت من، فریاد برخیزد:

که آه این مرده سنگین می رود پرآرزو دارد- حکیم رکنا

***

تن از درد لرزان، چو از باد بید

دل ای جان شیرین شده نا امید- فردوسی

***

تمام روز بلبل سر به زیر بال دارد

چو بیند باغبان را صبحدم در حال گل چیدن- گلبانگ

***

زین گلستان عاقبت چون باد می باید گذشت

بر درختی هر زمان چون تاک پیچیدن چرا- صائب تبریزی

***

میل آن دانه ی خالم نظری بیش نبود

چو بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست- سعدی

***

ناخورده می، شکست ز سنگی سبوی ما

پایین نرفت آب خوش از گلوی ما- طلایی

***

نوشتم نامه از فریاد دل برپا قیامت شد

نمی دانم قلم یا صور محشر بود در دستم- افضل لاهوری

***

هر شب ای دل گفتگوی زلف جانان می کنی

خود پریشانی و ما هم پریشان می کنی- نرگسی ابهری

***

چه کند مرغ اسیر قفسی

که پر و بال به یغمای زمان ریخته و

هوس پروازش هست؟

چه کند بلبل خونین جگر خوش آواز

که هرچه گل بود به تاراج خزان پرپر شد؟
**