سروده های من|پلنگ و ماه
پلنگ و ماه
یک دشت ستاره ریخته درمویت
خورشیدگرفته ماه روی از رویت
بالای درخت کرکس پیری بود
تاآرَمَد این پلنگ درپهلویت
شعراز مسلم سلیمانی
پلنگ و ماه
یک دشت ستاره ریخته درمویت
خورشیدگرفته ماه روی از رویت
بالای درخت کرکس پیری بود
تاآرَمَد این پلنگ درپهلویت
شعراز مسلم سلیمانی
به نظرخودم، من آدم افسرده ای هستم...
چنان
که بعضی ها میگن به اصطلاح جوک هستم و همین که با سختی های حال حاضر روزگار به ریش
دنیا می خندم خیلی هنرکردم. یه عده دیگه با خودم موافق هستن و من رو درکل آدم
افسرده و کم حرف می دونن
. با این وجود موندم که واقعا کدوم یک از این دوتا میتونه
درمورد من واقعیت داشته باشه.
باتجدیدنظر، گیریم، که هردوتاش باشم. ولی مگه امکان داره. مسئله تناقض چی میشه؟
این رباعی طنز که بعداز بدشانسی های پی در پی من روی کاغذ اومده، باعث شد تا کمی هم به شخصیت واقعی خودم بیاندیشم!!! البته به شانس اعتقادعمیقی ندارم!
شما چی فکر می کنید؟؟؟
از
بدِ بختم، بهشتم هم برند
شک ندارم حوریان من نرند
یاخدا
من پیش در خواهم نشست
کوه ها از دور خوش منظرترند
شعر از مسلم سلیمانی