من گشته ام نبود. تو دیگر نگرد ، نیست!

در پشت چار چرخه ی فرسوده ای کسی
خطی نوشته بود:
«من گشته ام نبود. تو دیگر نگرد ، نیست!»

این آیه ملال در من هزار مرتبه تکرار گشت و گشت.
چشمم برای این همه سرگشتگی گریست.
چون دوست در برابر خود می نشاندمش.
تا عرصه ی بگو و مگو می کشاندمش.
-در جستجوی آب حیاتی؟در بیکران این ظلمت آیا ؟
در آرزوی رحم; عدالت;دنبال عشق؟
دوست؟…
ما نیز گشته ایم
«و آن شیخ با چراغ همی گشت»
آیا تو نیز-چون او- انسانت آرزوست؟

گر خسته ای بمان و اگر خواستی بدان:
ما را تمام لذت هستی به جستجوست.
پویندگی تمامی معنای زندگی است.
«هرگز نگرد نیست»
سزاوار مرد نیست…
شعر از فریدون مشیری

اس ام اس/پیامک های ادبی زیبا

پیامک های ادبی زیباhttp://s3.picofile.com/file/7413269672/sm.jpg
تو را من چشم در راهم
همه هنگام...
نه چون نیما که می گوید:
شباهنگام
***************
هان سهراب بایست!
قایقت جا دارد؟
من هم از همهمه ی داغ زمین بیزارم
*****************
آخرین برگ سفرنامه ی باران این است
که زمین چرکین است!!!!!!!!
****************
تاچشم به هم زدیم یک سال گذشت
مانند پرنده ای سبکبال گذشت
یک سیصد وشصت وچند روز واندی
هرچند که بد ولی به هرحال گذشت
*******************
تشنه که می شوم سر می کشم دلتنگی ات را
بغض بالا می آورم
*****************
خدایا عشق مهرویان عالم

به رنج بی وفایی ها نیرزد


هزاران سال و ماه آشنایی


به یک روز جدایی ها نیرزد(مهدی سهیلی)

********************
من تمنّا کردم

که تو با من باشی


تو به من گفتی:


- هرگز، هرگز ...


پاسخی سخت و درشت


و مرا غصۀ این


هرگز


کشت.

ادامه نوشته

شعر/چقدر خاطره داریم ..

همیشه در دل همدیگریم و دور از هم

چقدر خاطره داریم با مرور از هم


دو ریل در دو مسیر مخالفیم و بهم

نمی رسیم بجز لحظه ی عبور از هم


تو من ، تو من ، تو منی ، من تو ، من تو ، من تو شدم

اگر چه مرگ جدامان کند به زور از هم


نه ، تن نده پری من ! تو ورد ها بلدی

بخوان که پاره شود بند های تور از هم


نه ، مثل ریل نه ... فکر دوباره آمدنیم

شبیه عقربه ها لحظه ی عبور از هم

شعر از مهدی فرجی

جمله زیبا/می گویند: شاد بنویس

می گویند: شاد بنویس ...جملات زیبا(غمگین)_خلوتگه بی نام

     نوشته هایت درد دارند!

         و من یاد مردی می افتم ،

              که با کــــــــــمانچه اش ،

                  گوشه خیابان شاد می زد...

                       اما با چشم های  خیس ... !!

تک بیتی ها و دوبیتی ها، رباعی های ناب

دل چو آرام نباشد ز تن آرام مخواهhttp://s3.picofile.com/file/7403504408/dlykfjwiafqo1u7qvqx.jpg

باده صاف ار نبود روشنی از جام مخواه- وثوق تهرانی


***


تابوت من کجاست که در انتظار مرگ


در این کویر شب زده تنها غنوده ام


ای مرگ، سر گذار دمی روی شانه ام


شعری برای آمدنت من سروده ام- نصرت رحمانی


***


تنهایی ام را با تو قسمت می کنم سهم کمی نیست


گسترده تر از عالم تنهایی من، عالمی نیست- محمدعلی بهمنی


برای مشاهده ادامه "تک بیتی ها" به ادامه مطلب مراجعه کنید
.

ادامه نوشته

من هنوز نرفتم و دلم برات تنگ شده+دانلود

رفتم از شهر تو و پیش تو جا مونده دلم
تو همون حال و هوا آب و هوا مونده دلم
من هنوز نرفتم و دلم برات تنگ شده
آخه جا مونده ،تو خونه ی شما، مونده دلم
من هنوز نرفتم و دلم برات تنگ شده
همه ی درد و دلامو، گله هامو
همه گریه هایه کهنه مو تموم مشکلامو
به تو گفتم به این امید دارم میرم که باز بیامو
بگم سلام بگم سلامو
که تو هم باز کنی دست تمامه گره هامو
ساعت رفتنه من رفته و قلبم میزنه ..
نمیتونه دلم از خونه تو دل بکنه .
گفته بودم که اگه بیام گرفتار میشم
آمدن اسونه و کاری که سخته رفتنه ...
من هنوز نرفتمو دلم برات تنگ شده
دلم با من نمیاد تا برم
دلم نمیاد از اینجا برم
بزار با دلم یکم راه بیام
امروز را هم بمونم فردا برم
من هنوز نرفتمو دلم برات تنگ شده

ترانه سرا: فرید احمدی

آهنگ ساز : بنیامین بهادری

خواننده : علیرضا ناظم

دانلود پیش تو جا مونده دلم

 

رباعی/ديدي اي ماه ...

ديدي اي ماه که شمع شب تارم نشدي
تا نکشتي ز غمم شمع مــــــزارم نشدي
بيخبر از بر من رفتي و اين دردم کشــــت
که خبردار ز دشواري کــــــــــــارم نشدي

شعر از گلچين معانی




نیامدی

یک روز اینجا

برایت جا نگه داشته بودم

نیامدی

شعرهایم را روی جای خالی گذاشتم

امتحانم صفر شد

سال‌ها گذشت

...

و سرانجام تو آمدی

جای خالی‌ت را گل‌ها پوشانده بودند

و خاکستر جای خالی من را

باد به هوا می‌برد.

کار می کرد...

کوچکتر از پروانه بود و کار می کرد

نان آور یک خانه بود و کار می کرد

تا دستهایش مادرش پینه نبندد

دستان او مردانه بود و کار می کرد

او با تمام بچه ها فرقی مهم داشت

با بچگی بیگانه بود و کار می کرد

فکر دوچرخه، توپ، ماشین،غیر از اینها

او فکر آب و دانه بود و کار می کرد

هم سن و سالانش به فکر بازی و او

با مردها هم شانه بود و کار می کرد

او باری از مسئولیت بر دوش خود داشت

نان آور یک خانه بود و کار می کرد

شعر از ملیحه شعبانی

فریاد

مشت می کوبم بر در
پنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم

خفقان

من به تنگ آمده ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
ای
با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی می گردم
لب بامی
سر کوهی دل صحرایی
که در آنجا نفسی تازه کنم
آه
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد
من به فریاد همانند کسی
که نیازی به تنفس دارد
مشت می کوبد بر در
پنجه می ساید بر پنجره ها
محتاجم
من هوارم را سر خواهم داد
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته چند
چه کسی می آید با من فریاد کند ؟

فریدون مشیری

از زندگانیم گله دارد جوانیم

از زندگانیم گله دارد جوانیــــــــــــــــــــم
شرمنده ى جوانى از این زندگانیــــــــم
دارم هواى صحبت یاران رفتـــــــــــــه را
یارى کن اى اجل که به یاران رسانیــــم
پرواى پنج روز جهان کى کنم که عشق
داده نوید زندگى جاودانیـــــــــــــــــــــــم
چون یوسفم به چاه بیابان غم اسیـــــر
وز دور مژده ى جرس کاروانیـــــــــــــــــم
گوش زمین به ناله ى من نیست آشنـا
من طایر شکسته پر آسمانیــــــــــــــــم
گیرم که آب و دانه دریغم نداشتنــــــــــد
چون میکنند با غم بى همزبانیـــــــــــم
اى لاله ى بهار جوانى که شد خــــــزان
از داغ ماتم تو بهار جوانیـــــــــــــــــــــــم
گفتى که آتشم بنشانی ولى چه سود
برخاستى که بر سر آتش نشانیـــــــــم
شمعم گریست زار به بالین که شهریار
من نیز چون تو همدم سوز نهانیـــــــــم

شعر از محمدحسین شهریار

تک بیتی و دوبیتی های ناب

خسته شد دیده ام از دیدن امواج حوادث

کور چون چشم حبابم کن و بگذار بمیرم( یگانه)

***

خمیده پشت  از آن دارند پیران جهان دیده

که اندر خاک می جویند ایام جوانی را ( مکتبی شیرازی)

***

خواهی نشوی رسوا با منشین ای شیخ

ما رند و خراباتی تو عاقل و فرزانه

***

شرمنده خونگرمی  اشکم که همه عمر

نگذاشت مرا گرد به مژگان بنشیند( صائب)

ادامه نوشته