چند رباعی دیگر تقدیم شما
خواهی اگر از عشق نصیبم بدهی
باید زلبان لعل سیــــــــــــبم بدهی
شاید بشود چو حضــــــــرت آدم من
خَـــــر گردم و با سیب فریـبم بدهی
***
آیا به مثال من تو هم غم خوردی!
یا نــه تــو هــــم از فراقمان آزردی
دستــــی به نوازش دل خونم کِش
قلبی که هزار بار دادم و آوُردی
.gif)
این چند تا رباعی هم دل گویه ای اندر باب جدایی ما از دوستان
یک جرعه می از لب تو می خوردم کاش
دستی به نوازش رخ تو می بُــردم کاش
آن روز که از تو من جـــــــدا می گشتم
در کنجی از آغوش تو می مـــــردم کاش

گفتی وداع؛ بغض زبان مرا گرفت
غم آمد و دوباره نشان مرا گرفت
تا انتهای کوچه برو، تو نظاره کن
زهر فراق بعد تو جان مرا گرفت

باز دلم را غم یاران گرفت
دل به ستوه آمد و باران گرفت
پلک فرو بستم و غم در دلم
با کمک خاطره ها جان گرفت

یک شانه برای گریه من کم دارم
یک کوه میان قلب از غم دارم
ای غم تو به جنگ قلب من آمده ای
افسوس که من، نه زور رستم دارم

تمام هستی من یک اتاق تنهائی
بگو که گوشه سردی تو نیز بی مایی
چرا به زخم دلم کس نمی نهد مرهم
فتاده بر لب مرگم بگو که می آیی
تا اشعار بعدی خدانگهدارتون
*لطفا دوستان از گذاشتن نظرات غیر اخلاقی خودداری کنند.